ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : شنبه 9 شهريور 1392
ز : 1:19 قبل از ظهر |
+
ازلهجه ی بی وفایی والله رنجیده ام من
span>
عاشق برو سعی کافیست از عشق ترسیده ام من
span>
هر کس لیاقت ندارد باشد مسیحای قلبت
span>
معنای واقعیت را ، دیریست فهمیده ام من
span>
زان شب که بشکست قلبم ، هر لحظه ای کارم این شد
span>
نم نم چو باران آرام ، تا صبح باریده ام من
span>
گفتند داستانیست در باب این درد خاموش
span>
اما به جز بانگ عاشق از عشق نشنیده ام من
span>
این فرصت آبی ات را دانم کشاندم به تاری
span>
تقصیر من بود یا نه ، بسیار پرسیده ام من
span>
جانان اسیر جنونم ، دیگر به دردم میفزای
span>
پایان درد و جنون را ، یک بار سنجیده ام من
span>
شاید تصور کنی که من بی وفایم و لیکن
span>
صد بار آن نامه ات را ، با عشق بوسیده ام من
span>
ای عشق داغ تو مهریست ، باقی به پهنای سینه
span>
با این نشان هر کسی را ، دیوانه نامیده ام من
span>
من درد را می شناسم ، همخانه ی قلب من بود
span>
باور نداری ز او پرس ، از عشق ترسیده ام من
span>
فریبا شیخ حسینی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
از عشق ترسیده ام من،
،
:: برچسبها:
از عشق ترسیده ام من ,
شب و شعر ,
خیال من ,
شب و شعر ,
غزل ,
فریبا ,
شیخ حسینی ,
ژنرال ,
,