ژنـــــــرال...
)) عـآشــقــ نبـــوב ے تــو مـنــ عــآشـقـــتــ بـــوבمــ ((

سایت های برتر ایرانی
سایت های برتر ایرانی

کدستان

امکانات جانبی
منوی اصلی

بــــــی تـــــــو مهتابــــــ شبــــــی بــــــاز از آن کوچــــــه گذشتمــ

همــــــه تــــــن چــــــشم شــــــدم خیــــــره بــــــه دنبــــــال تــــــو گشتمــ

شــــــوق دیــــــدار تــــــو لبــریــــــز شــــــد از جــــــام وجــــــودمـــ

شــــــدم آن عــــــاشق دیــــــوانه کــــــه بودمـــ

☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼

ژنــــــــرال...



بہ شبــــــ و شــعـــر ژنــــــــرال... خوش آمدید. امیدوارم از اشعار لذت کافی را ببرید پیشرفت من به نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شماست لطفا مرا در هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری دهید לּלּלּלּ با تشکر مدیر وبلاگــــــ . . . . .

دسته بندی
لینک دوستان

آرشیو مطالب
فروردين 1395 مرداد 1394 خرداد 1394 مرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سیستم افزایش آمار هوشمند تک باکس
به نام صبحــــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : سه شنبه 5 فروردين 1393 ز : 3:8 بعد از ظهر | +

تنها، میان آه و سکوت کبوتران

ماییم و یک گلوی پر از بغض؛ بی دهان

این حسرت همیشه تاریخی من است

از چشم های آبی و باران ام بخوان

برشانه های زخمی من پیر می شوند

آن حسرت قدیمی و این عشق توأمان

دیگر تمام زمزمه ها، ناشنیدنی است

چیزی به نام عشق نمی بارد این زمان

پرواز کن! به نام رسیدن؛ به نام صبح

حتما اگر دوباره نمی خندد آسمان

با من بخوان! دوباره بخوان-آبی زلال

ساحل نشسته در غم توفان ناگهان

مختار رنجیده یامچی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: به نام صبح , شب و شاعر , عشق , ژنرال , شب و شعر , شب و شعر , مختار رنجیده یامچی , ,
.:: ::.
●داغ صنوبـــــــــر●
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : دو شنبه 4 فروردين 1393 ز : 10:7 بعد از ظهر | +

بگذار آئینه امشب ما را مقعر ببیند

●●●

نزدیک نزدیک نزدیک یعنی که در بر ببیند

●●●

بی وزن و بی قافیه شو ، مثل نسیمی که شعرم

●●●

خود را رها مثل ابری در ما شناور ببینید

●●●

هی! باغبان آمد و من ، حس بهاری ندارم

●●●

می ترسم از اینکه گل را بیچاره پرپر ببیند

●●●

با دیگران هر چه کردی ، جور تبر را کشیدم

●●●

رحمی ، مبادا که جنگل داغ صنوبر ببیند

●●●

وقتی نفس ها گلوله، شد نامه ام را نوشتی

●●●

شک دارم از اینکه چشمم ، رنگ کبوتر ببیند

●●●

محمد زمان مطلوب طلب

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: داغ صنوبر , شب و شعر , شاعر , ژنرال , غزل , دوبیتی , سپید , محمد زمان مطلوب طلب , ,
.:: ::.
♥عشق از همان نخستــــ♥
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : دو شنبه 4 فروردين 1393 ز : 9:9 بعد از ظهر | +

تنها برو . . . بیا نخند و بگو. . . ببینــــ

♥♥

این جا مگر کجاست زمینــــ ، خاکــــ گل ، همینــــ

♥♥

ما یک اکیپــــ بی مخــــ و بی عقلــــ و بی شعور

♥♥

باشد قبولــــ . . . هر چهــــ تو گفتی ، نرو . . . بشینــــ

♥♥

از آنــــ یکی نبود و یکیــــ بودها کهــــ بود

♥♥

حوا و آدمــــ و تلهــــ و چند نقطهــــ چین

♥♥

تا سیب و گندمــــ و خود ابلیســــ و عاقبتــــ

♥♥

اخراج از بهشتــــ و یک راستــــ تا زمینــــ

♥♥

بعدشــــ بساط زندگیــــ و . . . قصهــــ هم رسید

♥♥

آنــــ جا کهــــ پا گذاشت جلو ، اولینــــ جنین

♥♥

بیچارهــــ قلبها همهــــ از دمــــ تپیده اند

♥♥

حالا رسیدهــــ کار بهــــ دکتر و آسپرینــــ

♥♥

دنیا همانــــ که بود ، همان استــــ شک نکنــــ

♥♥

عشقــــ از همانــــ نخستــــ نبود اهل عقل و دین

♥♥♥♥♥♥

شیماممشلی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: عشق از همان نخست , شب و شعر , شاعر , شیما ممشلی , شاعر , عشق , ژنرال , ,
.:: ::.
پاورقـــــــــی
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : دو شنبه 4 فروردين 1393 ز : 6:3 بعد از ظهر | +

این سطرسطرهای پی در پی

که زیر دندانهایم

فقط له نمی شوند

که نوشته می شوند

چیزی جز پاورقی از کتاب خطی خانه ای تحت تصرف

میراث فرهنگی نیست

کتاب خطی نیست

اصلا هیچ کجای جای جای کسی نیست

که از تو حرفی نزد

به گوشش نرسد

مگر باد بیکارنشسته،ببینید!

میان این همه دیوار

با قدمت این

ضرب المثل های گوش تا گوش

می شود به گوشش نرساند

منظورم تویی

به پاورقی مراجعه شود



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: پاورقی , شب و شعر , شاعر , عشق , عاشقانه , شب , سپید , شاعرانه , ,
.:: ::.
شاعـــــــــر
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : دو شنبه 4 فروردين 1398 ز : 6:0 بعد از ظهر | +

اهـمـیــت نـــدارد تـــو بــــدی مــن دوســتـــت دارم تــو وقــتــی مــهربــان هــستــی مــن از احـــســـاس ســرشــارم

♥.♥.♥.♥.♥.♥

تـــو خــوبــی هــر کــه مــی گــویــد بــدی بـیـچـــاره دل داده

♥.♥.♥.♥.♥.♥

و از هــر کــس کـــه می خــواهــد تــو را مــن سـخـت بــیــزارم

♥.♥.♥.♥.♥.♥



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: شاعر♥شاعر♥شاعر♥شاعر♥ شاعر♥شاعر♥شاعر♥شاعر♥,
.:: ::.
نوبت عاشقــــــی
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : یک شنبه 3 فروردين 1393 ز : 2:27 بعد از ظهر | +

آه اگـــر جزر و مد نگاهتـــ بمانـــد

شعلـــه در شعـــر چشم سیاهتـــ بماند

راه کوتـــاه تر میشود تـــا در این شبـــ

یک غـــزل جنس چشمـــان ماهتـــ بماند

شبـــ سحر خیـــز تراز شقایق کنـــارم

رکعتـــی خوانـــد تا در پناهتـــ بماند

یـــا بیا پیش مـــن،منکـــه پیشت نشستم

یا بـــرو لااقـــل اشتباهتـــ بماند

نوبت عاشقـــی را بـــه تـــو میدهم کاش

نوبتـــم پیش تـــو مثل آهتـــ بماند

حسین ضمیری

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: نوبت عاشقی , شب وشعر, شاعر , ژنرال, عشق, حسین ضمیری , ,
.:: ::.
غروب زمستانیـــ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : یک شنبه 3 فروردين 1393 ز : 12:57 قبل از ظهر | +

روزی شبیه تو خواهم شد روزی شبیه پریشانی

مثل دو چشم خیس مثل دو پهنه بارانی

من شعرهای بلندم را درگیسوان تو می پیچم

تو آن خطوط خیالی را با آن حکایت طولانی

در دشت های پراز آهو در برکه های پر از ماهی

بر آب داده می رقصی ، بر باد داده و می خوانی

در سرنوشت دو سرگردان ،همواره جای تلاقی هست

همواره جای تلاقی هست، روی خطوط دو پیشانی

این را نوشت و سپس جان داد مردی که کاسه زهرش را

نوشیده بود تک و تنها در یک غروب زمستانی

مسیح صدیق تنکابنی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: غروب زمستانی , شبوشعر, شاعر , ژنرال, عشق, مسیح صدیق, ,
.:: ::.
کویــــــــر تشنہ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : یک شنبه 3 فروردين 1393 ز : 12:55 قبل از ظهر | +

بعد از گذشت چندسال سرد و تکراری

امروز فهمیدم که شعر تازه ای داری

امروز فهمیدم تو هم مثل شب برکه

آن برکه بالای ده، از ماه سرشاری

هر چند می دانستم از تو انتظاری نیست

تو آسمان هستی و از خاک بیزاری

اما به خود می گفتم آیا چشم هایت را

بر بیکران این کویر نشسته می باری

ناگاه چندین کوه با هم یکصدا گفتند

هان ای کویر تشنه اندوهگین،آری

مسیح صدیق تنکابنی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: کویر تشنه , شبوشعر, شاعر , ژنرال, عشق, مسیح صدیق, ,
.:: ::.
دو آهو
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : یک شنبه 3 فروردين 1393 ز : 12:7 قبل از ظهر | +

زنجیر می کشید که گیسو‏ ‏شد

محراب می کشید که ابرو‏ ‏شد

تصویر می کرد نقش خودش را، مرد

تصویر سخنی شد با نو شد

بادی وزید و روسری اش را برد

طرح خطوط قهوه ای اش‏ ‏رو شد

لبخند زد شکوفه آلو ریخت

زنبور شد عسل شد کندو شد

افتاد روی دفترخود عاشق

وابسته دو چشم دو آهو شد

مسیح صدیق تنکابنی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: دو آهو ، شاعر ، مسیح صدیق تنکابنی ، شبوشعر ، ژنرال ،عشق،شبهای شعر،غزل،,
.:: ::.
شعـــ♥ــ♥ــ♥ــر
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : جمعه 1 فروردين 1393 ز : 1:55 بعد از ظهر | +

میوه های کال

روی هزار علامت سوال

راهی دیار سیب می شوم

از درختان شرم می چکد

و شعرهایم خیس می شوند

میوه های کال که آب شدند و

تو هنوز در انتهای جاده ای ‏.‏ ‏.‏ ‏.

**********

قصہ

قضاوت گلهای سرنوشت

در دست توست

که چیده باشی انگشتانم را

از باغچه پیر اتنهای فصل

برف صعود کرده است

گرم می شویم

و کلاغ که سبدهای قصه را

به خانه می برد ‏.‏ ‏.‏ ‏.

**********

تولد

تولد کودکانه ام

درون سیبی کال

و

سکوت چند ساله پیکرم

در باغی پیر

چنگ زدن باران بر زخم های کهنه

تابش او ر ذهن عریانم

و پختگی ام در زنگ آخر ‏.‏ ‏.‏ ‏.

شعبان بالاخیلی

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: میوه های کال , تولد , قصه , شب و شعر , شاعر , ژنرال , شعبان بالاخیلی , تولدکودکانه , علامت سوال , به خانه می برد , شعبان بالاخیلی , ,
.:: ::.
شاعـــر تاریک
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : جمعه 1 فروردين 1393 ز : 1:26 بعد از ظهر | +

باد است و باد

خاطره ها آه گشته اند

هیچ است و هیچ

پایان سالیان وزیدن رسیده است

سرد است و سوز

شاعر تاریک باش تا

سر بر نیاورد

آفتاب شب زده تا سالهای سال

زرد است و خشک

دیوانه کبریت را بزن

تا دست های غم زده بالت شوند بال



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: شاعر تاریک ، ، باد است و باد ، شب و شعر ، شاعری ، عبد الجلیل ارازی ، شعرسپید ، ,
.:: ::.
بـنـویــسـیـد ـ ـ ـ
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : جمعه 1 فروردين 1393 ز : 12:36 قبل از ظهر | +

بنویسید تب گنگ خیابان و بخوانید <<غزل>>

بنویسید خدا ، پنجره ، باران ، و بخوانید <<غزل>>

بنویسید دو سیب آه ، دو گندم دم و یک معجزه ، عشق

بعد فورا بنویسید دو انسان و بخوانید<<غزل>>

خوب دقت بکنید اینکه نوشتید دو سیب

نقطه ویرگول بگذارید و پشیمان بخوانید <<غزل>>

بنویسید تصادف شده و حادثه عشق ، و بعد

بعد اینجا بنویسید پشیمان و بخوانید <<غزل>>

بنویسید پرانتز ، همه ی خاطره های زیبا

خط تیره ، دل شیدا شده ، کتمان و بخوانید<<غزل>>

زیر عشق و تب و انسان و غزل خط بکشید

جای انسان بنویسید پریشان و بخوانید <<غزل>>

و نگویید چه شبهای بدی بود ، به باور برسید

بنویسید تب گنگ خیابان و بخوانید<<غزل>>

افسانه صبوری

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: بنویسید , شب و شعر , افسانه صبوری , شاعر , ژنرال , غزل , بخوانید غزل , تب گنگ , خط تیره , ,
.:: ::.
سال نو مبارک . . .
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 29 اسفند 1392 ز : 8:14 بعد از ظهر | +

با سلام به همه دوستان عزیز که در این ساعات به وبلاگ بنده تشریف آوردند الان که دارم این مطلب رو می نویسم پنج دقیقه به تحویل سال باقی مونده یک سال دیگ از عمر ژنرال گذشت امیدوارم ژنرال صد ساله هم بشه سال 93 رو به تمامی مردم ایران زمین تبریک عرض می کنم امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشید. . . آمین

;

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: سال نو , سال 93 , سال جدید , ژنرال , سال عشق , شب و شعر , شاعر , سال نو , سال 93 , سال جدید , ژنرال , سال عشق , شب و شعر , شاعر , سال نو , سال 93 , سال جدید , ژنرال , سال عشق , شب و شعر , شاعر , ,
.:: ::.
تا کـــــــــی،،،
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : شنبه 24 اسفند 1392 ز : 1:30 قبل از ظهر | +

تا کی دلا شب تا سحر همخانه غمها شوی

تا کی اسیر این همه فریاد و شیون ها شوی

جانم به لب آمد ازین تنهایی و افسردگی

تا کی بنا داری فقط در انزوا تنها شوی

در باغ و گلشن غنچه زد صد شاخه نیلوفری

تا کی نمی خواهی دلا ، هم صحبت گلها شوی

بنگر که یاران سرخوش و مسرور با دلدارشان

تا کی پریشان غرق این دریای ماتم ها شوی

با خویشتن بیگانه ای خود را رها کن دلشده

تا کی نباید همنفس با خالق جان ها شوی؟

سید سعید احدی نژاد

:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: شب و شعر ، شاعر ، سیدسعید احدی نژاد ، شعر ، غزل ، ژنرال ،,
.:: ::.
سوگــــ عشق
ن : حمیــدشیخ حسینی ت : پنج شنبه 22 اسفند 1392 ز : 12:22 قبل از ظهر | +

پرسه می زد غریبه ای تنها

خسته تر از همیشه در رویا

شاعری که غمش نظیر نداشت

تکیه زد بردلش ، و دستش را

برد در کیسه ی خیالی خود

شعرها را یکی یکی رد کرد

توی بن بست یک غزل واماند

چشم هایی که راه را سد کرد

چشم هایی که جنس باران بود

چشم هایی که رفته بود از یاد

چشم هایی که پیش چشم غزل

پیش چشمان خیس او جان داد

خاطراتش شبیه باران شد

قطره قطره چکید بر دفتر

طرحی از روز آشنائیشان

با نگاهش کشید بر دفتر

یک غزل یک ترانه ی رنگین

روی دفتر چه خوب می رقصید

پای چشمش به روی بند غزل

مثل یک حس تازه می لغزید

خسته شد از همیشه تنهایی

دفتر خاطرات خود را بست

پرت کردش کنار کیسه و بعد

چشم هایش به سوگ عشق نشست



:: موضوعات مرتبط: شبــــــ و شعـــر، ،
:: برچسب‌ها: سوگ عشق , شاعر , شعر امروز گلستان , شب و شعر , ژنرال , غزل , ,
.:: ::.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ژنـــــــرال... مي باشد.