بــــــی تـــــــو مهتابــــــ شبــــــی بــــــاز از آن کوچــــــه گذشتمــ
همــــــه تــــــن چــــــشم شــــــدم خیــــــره بــــــه دنبــــــال تــــــو گشتمــ
شــــــوق دیــــــدار تــــــو لبــریــــــز شــــــد از جــــــام وجــــــودمـــ
شــــــدم آن عــــــاشق دیــــــوانه کــــــه بودمـــ
☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼
بہ شبــــــ و شــعـــر ژنــــــــرال... خوش آمدید. امیدوارم از اشعار لذت کافی را ببرید
پیشرفت من به نظرات ، انتقادات و پیشنهادات شماست لطفا مرا در هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری دهید לּלּלּלּ با تشکر مدیر وبلاگــــــ . . . . .
فروردين 1395
مرداد 1394
خرداد 1394
مرداد 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
غزل ,
شعر ,
دوبیتی ,
رباعی ,
تک بیتی ,
سپید ,
شب ,
شعر ,
مثنوی ,
چهارپاره ,
و ,
ژنــــــرال ,
شب و شعر ,
عاشقانه ,
نو ,
سایت های برتر ایرانی
زندانی یک اتاق . .
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : پنج شنبه 15 اسفند 1392
ز : 1:3 قبل از ظهر |
+
span>
span>
تا حالا شده یه شعر رو با تمام احساست بخونی اما آخرش ضایع بشی؟ اگه نشده پس حالا تجربه کنید برا آیندتون خیلی مفیده
span>
span>
span>
زندانی یک اتاق عاشق شده است
span>
span>
در قالب اتفاق عاشق شده است
span>
span>
یک مرتبه با خودش پس از چندین سال
span>
span>
حرفش شده این الاغ عاشق شده است
span>
span>
والا من که بدجور شوکه شدم کل روحه شاعرانگیم جراحت برداشت خدا صاحب این اثر رو هدایت کنه .
span>
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شب و شعر ، زندانی یک اتاق ، شاعرانگی ، ژنرال ، شاعر ،,
با سلامی نو آمده ام نوتر از نوروز
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 9 اسفند 1392
ز : 2:35 قبل از ظهر |
+
پیشاپیش سال نو رو به همه شعرا و علاقمندان شعر و ادب و بی ادب تبریک عرض می کنم امیدوارم سال پرنور و پر پول و پربرکتی رو در پیش داشته باشین از دوستانی که در نبودم به ژنرال. . . سرزدند بسیار سپاس گذارم و اما در مورد موضوع پذیرش نویسنده هم بسیاری از دوستان عزیز برای شراکت با بنده پا پیش گذاشته بودند اما بیشترشون اثلا اهل شعروادب نبودند که بنده از نپذیرفتن شون بسیار شرمسارم یه بنده خدایی هم فرموده بودند که {مگه بلاک شما چه قد بازدید داره که می خای حند نفر رو با خودت شریک کنی؟} بنده حقیر هم به ایشون بسته های آموزشی بالا بالا رو پیشنهاد کردم بیچاره چقدر خوشحال شد بگذریم خدایش دلم بدجور گرفته بود اینجا رو هم که خودتون می دونید خونه بی کسی هاست اومدم غم و غصه هامو اینجا بزارم و برم راستش با این که عاشق شعر و ادب هستم اما می خوام بعد از این کمی بیشتر به درد و دل هام بپردازم البته این به اون معنا نیست که شعر رو از این وبلاگ حذف کنم بلکه می خوام در بین درد و دل هام از شعر استفاده کنم ژنرال. . . رتبه 1 رو در گوگل داشت بازدیدش هم عالی بود اما به دلیل بی توجهی های من به این روز افتاد خوب بگذریم خیالی نیست دوباره می سازمش طوری که از روز اولش هم بهتر بشه دوستانی که اهل شعر هستن و دوست دارن تو این وبلاگ نویسنده باشن حتما به بنده یه ندایی بدند. امیدوارم همیشه در پناه حق باشید.
span>
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
سال نو ، شب و شعر ، نویسندگی ، شاعر ، دلنوشته ، ژنرال ،,
شبــــــ و شاعــــــر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : چهار شنبه 22 آبان 1392
ز : 7:7 بعد از ظهر |
+
خدا تکہ ای از ماہ را بہ من داد
بہ اندازہ شب
صبور نبودم گرفت.
span>
♥♥♥
span>
از پیشانی آدم برفی لاغرخواندم
کہ بھار نزدیک است.
span>
♥♥♥
span>
سیب ترین اتفاق زندگی من تویی کہ می افتی.
span>
♥♥♥
span>
بی تو تمام عکس ھای جھان یک نفر کم دارد.
span>
♥♥♥
span>
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شب و شاعر ,
شعر سپید ,
ژنرال ,
شب و شعر ,
غزل ,
,
سپــــیـــــد
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : چهار شنبه 22 آبان 1392
ز : 5:8 بعد از ظهر |
+
طـــــــــرح
span>
صخره ها مرا به نام {غریب} مے خوانند
همین . . .
آشنایی بزرگے است
که اتفاق مے افتد.
span>
طـــــــــرح
span>
دریا شبے که وصله ے چشم تو شد بزرگ شد.
span>
طـــــــــرح
span>
آتش روے دستم بریز
پشتم به اعتقاد یخ زده بود
باید وضو کنم
و روے پاے تو بایستم.
span>
طـــــــــرح
span>
لطیف . لطیف تر از صداے تپیدن نور؛ وساده
چه دروغ لطیفے است
اگر که بگویم دوستت دارم.
span>
طـــــــــرح
span>
نارنج هاے خاطره را که مے چید
زمین دلم پر مے شد از صداقت ترش ، و شیرینے نگاه هاے آبدار بهترین طعم لحظه بود.
span>
طـــــــــرح
span>
تعلق قشنگ ترین رهایے است ،
وقتے که به دست هاے تو ایمان مے آورم.
span>
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
طرح ,
شب و شعر ,
شاعر ,
ژنرال ,
عاشقانه ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : چهار شنبه 29 آذر 1391
ز : 4:24 بعد از ظهر |
+
شبــــــــ و شعــــــــر
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شبــــــ و شعــــــر ,
شبــــــ و شعــــــر ,
شبــــــ و شعــــــر ,
شبــــــ و شعــــــر ,
شبــــــ و شعــــــر ,
شبــــــ و شعــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 24 آذر 1391
ز : 10:7 بعد از ظهر |
+
شبــــــــ وشعــــــــر
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
شبــــــــ و شعــــــــر ,
,
روزهای عاشقیـــــــــــ
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 4 شهريور 1391
ز : 12:27 قبل از ظهر |
+
سقوط میکنم از اوج قلهی محالها
چرا رها نمیشود دلم از این خیالها
چرا مدام، بیسبب، پی محبت توآم
به من اثر نمیکند، گذشت ماه و سالها
شکنجه میکند مرا خیال این که بازهم
هدر رود بدون تو یکی یکی مجالها
شبیه روح مردهای، که شکل زنده بودن است
چقدر بی تفاوتم به موج قیل و قالها
شکسته شد وجود من همان شبی که بعد تو
گریخت ازنگاه من، تمام حس و حالها
مسافری که بی تو از کنار زندگی گذشت
چگونه فکر میکند به تلخی زوالها
پس از تو زندگیوعشق وشورو سرسپردگی؟
خدا کند به گردنم نباشد این وبالها
در این قفس که روح من مدام گریه میکند
پناه میبرم به وسعت گشودگی بالها
پناه میبرم به تو، به روزهای عاشقی
برای من همین غنیمتی است از جدالها
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
روزهای عاشقیــــــــــ ،
،
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
عمق غربتـــــــــــ
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 6 شهريور 1391
ز : 10:48 قبل از ظهر |
+
بگذار تا بدون تو عمرم هدر شود
این یک دو روزِ مانده هم اینطور سر شود
حالا که سهم من نشده یار من شوی
با من تمام خاطره ها همسفر شود
بر غصه ام دوباره بخندد رقیب من
دنیا تمام ، قسمت این یک نفر شود
با هر بهانه از دل من دور تر شوی
با هر نگاه ،حسرت من بیشتر شود
چیزی نمانده مرگ بیاید ، به جای تو
از عمق غربت دل من با خبر شود
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
عمق غربتــــــــــ ،
،
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
شبـــــــــــ شعر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : چهار شنبه 5 مهر 1391
ز : 4:34 بعد از ظهر |
+
شبــــــــــــــــــــــ،شعر،
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
یکــــــــ عمر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : چهار شنبه 1 شهريور 1391
ز : 10:59 قبل از ظهر |
+
یک عمر گذشـت و بـا دلم بازی کرد.
تا ایـنکه مـرا بـه مردنـم راضی کرد.
فهـمـیـد ولی کـه اشـتـبـاهاز او بــود.
دیشب که کلاه خویش را قاضی کرد.
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
من سکوتمــــــــ را
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : سه شنبه 31 مرداد 1391
ز : 9:10 بعد از ظهر |
+
من سکوتم را به عشقم ریختم
حس عشقت را به غم آمیختم
گفتگو در حرفهایم مرده بود
هستی ام را باد با خود برده بود
واژه هایم حس تلخ مرگ داشت
هر کسی دیدم هزاران رنگ داشت
درد خود با چاه نجوا می کنم
اشک را تقدیم صحرا می کنم
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
من سکوتم را،
،
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
گویــــــــی همه خوابند
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : سه شنبه 31 مرداد 1391
ز : 7:19 بعد از ظهر |
+
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
گویی همه خوابند،
،
:: برچسبها:
شبـــــــــــ,
شعر,
,
شبــــــــ و شعر
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 5 اسفند 1390
ز : 5:11 بعد از ظهر |
+
خدا پشت وپناهت زود برگرد
فدای شکل ماهت زودبرگرد
هوا سرد است شالت را بینداز
بگیر این هم کلاهت زود برگرد
ببین این گونه نگذاری بماند
دو چشمانم به راهت زود برگرد
دلم را می شکانی ای مسافر
به جبران گناهت زود برگرد
برایت نیست جایی مثل خانه
به سوی زادگاهت زود برگرد
بیا از زیر قرآنم گذر کن
خدا پشت و پناهت زود برگرد
برای دل خوشی ام استخاره میگیرم
اگرکه خوب درنیامد دوباره میگیرم
همیشه سفره ی گسترده ی نگاهت را
برای برکت شعراستعاره میگیرم
برای این که مبادا خطا کند چشمم
از آب و آینه حتی کناره میگیرم
شبی که ماه نباشد سراغ چشم تورا
از آشنای قدیمش ستاره میگیرم
اگرچه حرف دلت راشنیده ام اما
برای دلخوشی ام استخاره میگیرم
بوی ترانه های ازل میدهد لبت
خوش باش خوش که طعم عسل میدهد لبت
لب نیست نازنین ملکوت ملاحت است
بوی سبوی عزوجل میدهد لبت
بگشای آن طراوت فرزانه راکه باز
مارا شبانه ذوق غزل میدهد لبت
الله اکبرازتو که با خمربوسه ای
معنای ناب خیرعمل میدهد لبت
گل شرم گونه های تو خود وحی منزل است
بوی ترانه های ازل میدهد لبت
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شب و شعر ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
چهار پاره ,
سپید ,
نو ,
عارفانه ,
عاشقانه ,
,
شبــــــــ و شعر...
ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 5 اسفند 1390
ز : 2:36 قبل از ظهر |
+
تو آسمانی و من ریشه درزمین دارم```
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم```
قبول کن که گذشت ست کارمن از اشک
که سالهاست به تنهایی ام یقین دارم```
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست```
مراببخش که چشم نکته بین دارم```
بخوان وپاک کن و اسم خویش را بنویس```
به دفترغزلم هرچه نقطه چین...دارم```
کسی هنوز عیار تو رانفهمیده ست```
منم که از تو به اشعر خود نگین دارم```
.......................................................................
.......................................................................
اسم من چیست خدایا چه کنم یادم نیست```
امشب آماده شدم تاچه کنم یادم نیست```
من که همسایه ی نزدیک شقایق بودم```
پاشدم آمدم اینجا چه کنم یادم نیست```
من چرا از تو بریدم وچرابرگشتم
وبنا شد که دلم را چه کنم یادم نیست```
من نشانی دل دربه درم را بانو```
از تو پرسیده ام اما چه کنم یادم نیست```
این نوشته غزل کیست که من می خوانم```
اسم او چیست ؟ خدایا چه کنم یادم نیست```
♪♪ ♫♪♪ ♫♪♪ ♫♪♪ ♫♪♪ ♫
رد شد درست یک دو قدم از مقابلم```
آرام ریخت پشت قدم های او دلم```
تبدیل شد به حس هبوطی که عاقبت```
باچشم های بسته فرو برد درگلم```
دریا نبود ..بودولی رد گام هاش```
طرحی همیشه ریخت براندوه ساحلم```
یک اتفاق ..نه که بیوفتد وبگذرد```
آمد نشست همنفسم شد و قاتلم```
حالاتمام رهگذران مکث میکنند```
این نقش ردپای شماهست یا دلم```
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
شب و شعر ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
چهار پاره ,
سپید ,
نو ,
عارفانه ,
عاشقانه ,
,