ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 6 خرداد 1391
ز : 11:59 بعد از ظهر |
+
نفس نفس به دلم اضطراب می افتد
هزار مرتبه در پیچ تاب می افتد
علی الخصوص در ان دم که ناگهان چشمم
در اضطراب شگفتی به قاب می افتد
نماز عشق پس از سال ها که می کشدم
دلم شکسته چشمت به خواب می افتد
خمار وسوسه بوسه های انگور است
که در حوالی شط شراب می افتد
کنار پنجره گیسو فشانده ای انگور
که قطره قطره به رویم گلاب می افتد
غزل غزل به لبت بوسه می زند مهتاب
چمن چمن دهن غنچه اب می افتد
میان مزرعه ی توبه کاریم تا صبح
هزار بار گذر شهاب می افتد
کدام خرمن پرهیز وقف اتش نیست
جواب چشم تو فصل الخطاب می افتد
دخیل گنبد چشمت پرنده اهم
به پای نافله مستجاب می افتد
به رغم فتنه سودابه می رسد ان روز
که از حدث سیاوش نقاب می افتد
دوباره عکس توای ماه پریان پوشم
به رود خانه ای از شعر ناب می افتد
دو باره طرح غزل های تازه می ریزم
و برگ دیگری از این کتاب می افتد
:: موضوعات مرتبط:
می افتــــــــــد ،
،
:: برچسبها:
شب و شعر ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
چهار پاره ,
سپید ,
نو ,
عارفانه ,
عاشقانه ,
,