ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : شنبه 18 آذر 1391
ز : 3:58 بعد از ظهر |
+
شرمندهام قربان ! کمی باران ندارید ؟
span>
در خود پلاسیدم، شما گلدان ندارید ؟
span>
این قدر بد اخمید! پس لبخندتان کو؟
span>
جز این نگاه سرد، یخبندان ندارید؟
span>
قربان! چرا وقتی که میبینید ما را
span>
در ذهنتان تصویری از انسان ندارید ؟
span>
گیرم که ما زشتیم، این آغازمان نیست
span>
باشد، شما زیبا ! ولی پایان ندارید ؟
span>
آه این تکبر ... این تکبر، شرک محض است
span>
در خود مگر، یا نوح، یا توفان ندارید ؟
span>
البته میبخشید، اما مطمئنید
span>
مخلوط با ایمانتان، شیطان ندارید ؟
span>
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
آقـــــــآ،
،
:: برچسبها:
شب ,
و ,
شعر ,
ژنــــــرال ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
شعر ,
سپید ,
مثنوی ,
چهارپاره ,
,