تو نمی خواهی عزیزت بشوم زور كه نیست
یا نگاهم بكند چشم تو مجبور كه نیست
شده یك روز بیایی به دلمسر بزنی
با توام ! خانه ی تنهایی من دور كه نیست
آنكه با دسته گلی حرف دلش را میزد
پردرد است ولی مثل تو مغرور كه نیست
نازنین! عشق که نه، اخم شما قسمت ماست
عاشقی های تو با این دل رنجور که نیست
تو مرا دیدی و از دور به بیراهه زدی
تو نگو نه ٬ دل دیوانه ی من كور كه نیست
خواستم دل بكنم از تو ولی حیف نشد
لعنتی غیر تو با هیچ كسی جور كه نیست
مشكل اینجاست نگفتی توبه من ٬ می دانم
تو نمی خواهی عزیزت بشوم زور كه نیست :: برچسبها:
شب ,
و ,
شعر ,
ژنــــــرال ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
شعر ,
سپید ,
مثنوی ,
چهارپاره ,
,
دست هایت دو جوجه گنجشک اند ، بازوانت دو شاخه ی بی جان !
ساق تو ساقه ی سفیدی که سر زده از سیاهی گلدان
میوه های رسیده ای داری ، پشت پیراهن پر از رنگت
مثل لیموی تازه ی « شیراز» روی یک تخته قالی « کرمان» !
فارغ از اختلاف «چپ» با «راست» من به چشمان تو می اندیشم
ای نگاه همیشه شکاکت، ائتلاف فرشته با شیطان !
فال می گیرم و نمی گیرم ، پاسخی در خور سوال اما
چشم تو باز هم عنانم را می سپارد به دست یک فنجان
با همین دستهای یخ بسته ، می کشم ابروی کمانت را
تا بسوی دلم بیندازی ، تیری از تیرهای تابستان !
در تمام خطوط روی تو ، چشم را می دوانم هر بار
خال تو خط سیر چشمم را می رساند به نقطه ی پایان ! :: برچسبها:
شب ,
و ,
شعر ,
ژنــــــرال ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
شعر ,
سپید ,
مثنوی ,
چهارپاره ,
,
شبگرد شعرها تو که تردید میکنی
<BR><BR>
من را به عمق فاجعه تبعید میکنی<BR><BR>
کوچه هزار بار ورق خورد و باز هم<BR><BR>
غم را کنار پنجره تشدید میکنی
<BR><BR>
شلیک چشم های تو تیر خلاص بود<BR><BR>
خودکامه حکم کردی و تائید میکنی؟!<BR><BR>
من چندمین اسیر تو هستم که میکُشی؟<BR><BR>
شاید دوباره خاطره تجدید میکنی
<BR><BR>
با طعنه های شور همین زخم کهنه را<BR><BR>
تا روز مرگ آینه تمدید میکنی
<BR><BR>
این بیت آخر و من لابه لای شعر
<BR><BR>
زنجیر میشوم تو که تردید میکنی.
:: برچسبها:
شب ,
و ,
شعر ,
ژنــــــرال ,
غزل ,
رباعی ,
دوبیتی ,
تک بیتی ,
شعر ,
سپید ,
مثنوی ,
چهارپاره ,
,
سلام دوستان
امروز بعد از مدت ها اومدم پیش ژنرال تا دیداری باهاش داشته باشم شاید ندونید اما ژنرال واسه من هم مونس تنهایی بوده و هم با معرفت ترین رفیق یادمه هر وقت که دلم می گرفت به ژنرال سر میزدم و حالم بهتر میشد ژنرال واسه من فقط یه وبلاگ نیست ژنرال یاداور خاطرات تلخ و شیرین چهار سال پیش بنده هست خاطراتی که فکرش هم الان از خود بی خودم می کنه امشب اومدم تا به ژنرال بگم که تنها نیست تا بدونه من همیشه در کنارشم همونطور کو اون کنارم بود . . . :: موضوعات مرتبط:
ژنـــــــرال...،
، :: برچسبها:
شب و شعر ، ژنرال ، همدم ،,
تمام عمر رد شدم ازت ببین کجا شدم اسیر تو*
به پشت سر نگا نمی کنم که برنگردم از مسیر تو*
به حد مرگ می پرستمت ولی برای عشق تو کمه*
خودت به من بگو بهشت تو کجای این همه جهنمه* :: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،