ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : پنج شنبه 22 اسفند 1392
ز : 12:22 قبل از ظهر |
+
پرسه می زد غریبه ای تنها
span>
خسته تر از همیشه در رویا
span>
شاعری که غمش نظیر نداشت
span>
تکیه زد بردلش ، و دستش را
span>
برد در کیسه ی خیالی خود
span>
شعرها را یکی یکی رد کرد
span>
توی بن بست یک غزل واماند
span>
چشم هایی که راه را سد کرد
span>
چشم هایی که جنس باران بود
span>
چشم هایی که رفته بود از یاد
span>
چشم هایی که پیش چشم غزل
span>
پیش چشمان خیس او جان داد
span>
خاطراتش شبیه باران شد
span>
قطره قطره چکید بر دفتر
span>
طرحی از روز آشنائیشان
span>
با نگاهش کشید بر دفتر
span>
یک غزل یک ترانه ی رنگین
span>
روی دفتر چه خوب می رقصید
span>
پای چشمش به روی بند غزل
span>
مثل یک حس تازه می لغزید
span>
خسته شد از همیشه تنهایی
span>
دفتر خاطرات خود را بست
span>
پرت کردش کنار کیسه و بعد
span>
چشم هایش به سوگ عشق نشست
span>
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
شبــــــ و شعـــر،
،
:: برچسبها:
سوگ عشق ,
شاعر ,
شعر امروز گلستان ,
شب و شعر ,
ژنرال ,
غزل ,
,